per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
5
24
10.22034/iw.2019.85281
85281
Original Article
بررسی مسأله باید و هست در دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
Review relation between “Is” and “Ought” in the view of Allameh Tabatabai
حسین احمدی
hosseina5@yahoo.com
1
محمد کریمی
karimi5050@gmail.com
2
عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی، قم، ایران
مؤسسه امام خمینی، قم، ایران
فرااخلاق به مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق می پردازد. یکی از موضوعات فرااخلاقی، مباحث منطقی است که به استنتاج مفاهیم و گرازههای اخلاقی میپردازد؛ بنابراین، رابطه باید و هست در دیدگاه علامه طباطبایی در زمره مباحث منطقی فرااخلاق است که نوشتهای به روش این مقاله به آن نپرداخته است. نویسنده در این مقاله درصدد است تا دیدگاه علامه طباطبایی درباره ارتباط جملههای اخلاقی را در تمام جوانب تبیین و بررسی کند. ایشان جملههای اخلاقی را اعتباری، اخباری و استنتاجپذیر و آن استنتاج را جدل میداند. اما به نظر میرسد بیانی برهانی از جملههای اخلاقی بر طبق نظریه علامه امکان داشته باشد و اشکالهای طرح شده در بیان علامه طباطبایی بر برهانپذیری جملههای اخلاقی قابلیت پاسخ را دارند. به هر حال ایشان جدل در جملههای اخلاقی را قبول دارد و جملههای اخلاقی را بر پایه واقعیتِ نامتغیر استوار میداند؛ بنابراین ایشان نسبیگرایی اخلاقی را نمیپذیرد و با شکاف باید و هست مخالفت میکند.
Ethics reviews conceptive and statement basic of morality. Ethics include four part: moral analytic, moral epistemology, moral ontology and logical discussion. One of the issues in Ethics is logical discussion that reviews deduction of moral conception and statement and moral false reasoning, therefor logical discussion reviews relation between “Is” and “Ought To” in the view of Allameh Tabatabai that hasn’t been critic up to now like this way. The author tries to critics the view of Allameh Tabatabai in this problem in all aspect. Allameh Tabatabai argues that moral statements are reductive, predicative and also logically. He calls it debate. But it is possible to certainty and we are capable to answer problems to certainty. In any way he believes debate for moral statement and it is based on reality. However Allameh Tabatabai don’t accept moral relativism and he reductive relation between “Is” and “Ought To” to “is” and “is”.
http://www.javidankherad.ir/article_85281_cb8bb5087eb19c858c89a0506ed4519a.pdf
فرااخلاق
جمله اخلاقی
مسأله بایدو هست
علامه طباطبایی
Meta _ Ethics
moral statement
"Is" "Ought" to problem
Allameh Tabatabai
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
25
38
10.22034/iw.2019.85283
85283
Original Article
شرح و نقد دیدگاه صدرالمتألهین دربارة آموزة وحیانیِ رجعت
Explanation and critique of Sadr al-Muta'l-ihln's view on the doctrine of revelation
علی افضلی
1
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
از مسلّمات تعالیم اسلامی، و به ویژه شیعی، اعتقاد به رجعت، به معنای عامآن است، یعنی زنده شدن برخی مردگان و بازگشت آنان به حیات دنیوی.از سوی دیگر، مبانیِ فیلسوفان مسلمان، و به ویژه مرحوم صدرالمتألهین، درباب موضوعاتی همچون نفس، تعریف و مراتب تجرّد، معیار نقص و کمالکه به ماد یت و تجرّد بازمی گردد نحوة وقوع مرگ طبیعی و ... لوازمی بهدنبال دارد که به نظر می رسد با برخی آموزه های دینی تعارض داشته باشد.یکی از این آموزه ها رجعت است. مقالۀ حاضر به این موضوع می پردازد کهاولاً دیدگاه ملاصدرا دربارة رجعت چیست؟ آیا آن را در مورد همۀ انسان هامی پذیرد، یا یکسره آن را انکار می کند و یا قائل به تفکیک می شود و آن رادر مورد برخی انسان ها ممکن و در مورد برخی دیگر محال می داند؛ و درچنین صورتی معیار این تفکیک چیست؟ ثانیاً نظریات صدرالمتألهین در اینمباحث چه قدر با هم سازگار است؟ و ثالثاً این نظریات از سویی تا چهاندازه مطابق با موازین عقلی است و از سوی دیگر آیا با ظواهر و نصوصصریح قرآن و حدیث همخوانی دارد یا خیر
از مسلّمات تعالیم اسلامی، و به ویژه شیعی، اعتقاد به رجعت، به معنای عامآن است، یعنی زنده شدن برخی مردگان و بازگشت آنان به حیات دنیوی.از سوی دیگر، مبانیِ فیلسوفان مسلمان، و به ویژه مرحوم صدرالمتألهین، درباب موضوعاتی همچون نفس، تعریف و مراتب تجرّد، معیار نقص و کمالکه به ماد یت و تجرّد بازمی گردد نحوة وقوع مرگ طبیعی و ... لوازمی بهدنبال دارد که به نظر می رسد با برخی آموزه های دینی تعارض داشته باشد.یکی از این آموزه ها رجعت است. مقالۀ حاضر به این موضوع می پردازد کهاولاً دیدگاه ملاصدرا دربارة رجعت چیست؟ آیا آن را در مورد همۀ انسان هامی پذیرد، یا یکسره آن را انکار می کند و یا قائل به تفکیک می شود و آن رادر مورد برخی انسان ها ممکن و در مورد برخی دیگر محال می داند؛ و درچنین صورتی معیار این تفکیک چیست؟ ثانیاً نظریات صدرالمتألهین در اینمباحث چه قدر با هم سازگار است؟ و ثالثاً این نظریات از سویی تا چهاندازه مطابق با موازین عقلی است و از سوی دیگر آیا با ظواهر و نصوصصریح قرآن و حدیث همخوانی دارد یا خیر
http://www.javidankherad.ir/article_85283_cbffce7d85a0ec3011d9ecf124b7e665.pdf
صدرالمتألهین(ملاصدرا)
رجعت
نفس
مرگ طبیعی و غیر طبیعی
کمال و نقص
a
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
39
56
10.22034/iw.2019.85270
85270
Original Article
ادراک خیال به مثابه رابطه ای دوسویه میان نفس و عالم خیال از دید سهروردی
Imaginal perception as a Bilateral Relationship between the Soul and Imaginal World According to Suhrawardi
منیره پلنگی
dr.mp.php@gmail.com
1
زینب محمدنژاد
mohamadnejad.z@gmail.com
2
عضو هیات علمی گروه فلسفه اسلامس دانشگاه مطهری تهران ایران
گروه فلسفه اسلامی دانشگاه مطهری تهران ایران
سهروردی ادراک خیالی را اضافه اشراقی بی واسطه نور اسپهبد نفس با صور معلقه عالم خیال مستقل از نفس می داند و در این فرآیند برای هیچ امری حتی صور ادراکی، حیثیت وساطت قائل نیست. بنابراین با حذف مدخلیت صور ذهنی در ادراک خیالی، بحث مطابقت صور ذهنی با متعلَّق خارجی جای طرح نمی یابد. از نظر سهروردی آنچه در ادراک خیالی به عنوان امر جدیدی برای انسان حادث می شود، اضافه اشراقی خاصی است که پیش از این ادراک خاص، فاقد آن بود. در اضافه اشراقی نفس با عالم خیال، حضور بی واسطه صور معلقه در مشهد نفس را می توان جنبه انفعالی نفس و توجه نفس به این حضور را می توان جنبه فعال بودن نفس به شمار آورد و ادراک خیالی از دید سهروردی را آمیزه ای از فعل و انفعال نفس دانست. از نظر سهروردی خیال انسان با عالم خیال رابطه ای دوسویه دارد. از یک سو ادراک خیالی در ارتباط نفس با عالم خیال محقق می شود و از سوی دیگر نفس می تواند صور معلقه خیالی، در عالم خیال مستقل از خود بیافریند. صور خیالی ذهنی با اینکه از دید سهروردی مدخلیتی در ادراک خیالی ندارند، می توانند ابزار نفس برای خلق صور معلقه خیالی و تصرف در عالم خیال که متعلَّق ادراک خیالی همه نفوس است، باشند. رابطه دو سویه نفس با عالم خیال مبین مسائل فکری بسیاری از آفرینش هنری تا حشر جسمانی است.
Suhrawardi considers the imaginal perception as the illuminated adjoining of the lightning soul with the suspended forms in the imaginal world free from man's soul. in this process he does not consider any mediation even for the perceptual forms. Thus by eliminating the involvement of mental forms in the imaginal perception the discussion on mental forms is irrelevant with the external matters. A new thing that happens in imaginal perception as a new matter is the pure illumination adjoining that the perception was devoid of before. In illumination adjoining of the soul with imaginal world the immediate presence of the suspended forms in the soul’s conscience is the passive aspect of the soul and the attention of the soul to this presence is the active side of the soul. The imaginal perception is a combination of the soul’s interactions. Suhrawardi believes that human imagination has the bilateral relationship with the imaginal world. On the one hand the imaginal perception is realized in the relationship between soul and imaginal world. On the other hand the soul could create suspended forms in the imaginal world independent of himself. According to Suhrawardi though mental forms never interferes in the imaginal perception They could be used by soul as tool to create suspended forms and possess in the non – contiguous imaginal world with all souls are its subjects. The bilateral relationship between the soul and imaginal world can explain a great deal of mental problems ranging from the artistic creation to corporeal resurrection.
http://www.javidankherad.ir/article_85270_f0b2f80e07b3b87423000bf1f301dd3e.pdf
سهروردی
ادراک خیالی
مطابقت
خلاقیت خیال
خالقیت خیال
Suhrawardi
imaginal perception
conformity
imaginal creativity
imaginal creation
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
57
72
10.22034/iw.2019.85272
85272
Original Article
تشکیک وجود و ماهیت در نظام فلسفی شیخ اشراق
Shaping the existence and nature of the Sheikh Ishraq's philosophical system
میثم زنجیرزن حسینی
meysam.hatef@gmail.com
1
استاد سطح عالی حوزه قم
بحث تشکیک یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که در نظامات فلسفی بدان پرداخته شده است. صدرالمتالهین قائل به تشکیک در وجود بوده و با تفتیش در نظام مشایین، ایشان را نیز قائل به تشکیک خاصی میداند. ولیکن قرائت صدرا و اتباع ایشان از تشکیک در نظام اشراقی، تشکیک ماهوی است. زیرا صدرا، اعتباریت وجود را در نظام فلسفی شیخ اشراق به معنای معقول ثانی منطقی پنداشته فلذا شیخ اشراق را اصالت ماهوی دانسته و مباحث تشکیکی ایشان را در ساحت ماهیت معنا کرده است. نگارنده قائل است که اولاً: اعتباریت وجود در نظام اشراقی به معنای معقول ثانی منطقی نیست تا اینکه شیخ اشراق را اصالت ماهوی بدانیم بلکه وی قائل به عینیت وجود است و اعتباریت به معنای معقول ثانی فلسفی است. و ثانیاً: شیخ اشراق فقط مباحث تشکیک را در ماهیت مطرح ننموده بلکه تمایز تشکیکی را در ساحت وجود نیز طرح نموده است. و ثالثاً: اگر ایشان قائل به تشکیک ماهوی است به جهت این است که وجود و ماهیت را در عالم خارج منحاز از یکدیگر نمیداند فلذا تشکیک وجود منجر به تشکیک ماهیت خارجیه نیز می شود.
Contemplation is one of the most important philosophical issues discussed in philosophical systems. Sadr al-Mota'alahin believes in being in existence and by inspecting the system of the Muslims, he also considers them to be special. However, the reading of Sadrà and his citizens is irrelevant in the context of the Illuminationist system. Because Sadra considered the validity of existence in the philosophical system of the Sheikh of Ishraq as a reasonable rational second, therefore, Sheikh Ishraq is considered as a material origin, and has conveyed its artistic arguments in the nature of nature.The author believes that, firstly, the validity of existence in the system of ishraqi is not reasonable in the sense of the Secondary, until Sheikh Ishraq is considered to be the material origin, but he believes in the objectivity of existence, and credibility is a reasonable mean of philosophical second. And secondly: Sheikh Ishraq has not only raised the issues in the nature, but has also made a distinct distinction in the field of existenceAnd thirdly: if he believes in the material creation, it is because of the fact that he does not distinguish between existence and nature in the external world, and thus the existence of existence leads to the appearance of the external nature.
http://www.javidankherad.ir/article_85272_cb49d3ef07312d1a7d9fb74291e9bb0d.pdf
"اشراق"
"تشکیک وجود"
"تشکیک ماهیت"
"اصالت ماهیت"
"معقول ثانی"
"Ishraq
" "the appearance of existence
" "the formation of nature
" "the originality of nature
" "reasonable second"
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
73
88
10.22034/iw.2019.85271
85271
Original Article
تقریری از وجود مطلق و مقید از دیدگاه ملاصدرا
تقریری از وجود مطلق و مقید از دیدگاه ملاصدرا
حسام الدین شریفی
hesharifi@yahoo.com
1
موسسه تحقیقاتی اسراء
به اعتقاد ملاصدرا، حقیقت مطلق وجود، محض هستی و تحقق در خارج است. این حقیقت با وسعت و بساطتی که دارد، برای موجودات دیگر تحققی باقی نمیگذارد. در عین حال ملاصدرا، به وجودهایی که مقیّد هستند نیز قائل است. ملاصدرا، معتقد است حقیقت مطلق، میتواند خود را به صورت هستیهایی مقیّد و محدود تنزل دهد. با این تنزل موجودات دیگر محقق میشوند. نسبت این موجودات با هستی مطلق، نسبت مقسم با اقسام است. زیرا وجود مطلق با اطلاق مقسمی، تمام اقسام وجود را شامل میشود از جمله وجودهای به شرط شیء که همان موجودات مقیّد هستند. ضمن آنکه موجودات مقیّد، دارای متن و وجودی مختص خود هستند؛ مستقل و جدای از وجود مطلق نیستند. وجود مطلق است که به صورت مقیّد جلوهگر شده است. هر وجود مقیّدی به یک لحاظ همان واجب الوجود است که مقیّد شده است و به لحاظ آنکه مقداری از حقیقت وجود را متجلی میسازد دارای نقصان و فقدان و غیر از واجب الوجود است.
به اعتقاد ملاصدرا، حقیقت مطلق وجود، محض هستی و تحقق در خارج است. این حقیقت با وسعت و بساطتی که دارد، برای موجودات دیگر تحققی باقی نمیگذارد. در عین حال ملاصدرا، به وجودهایی که مقیّد هستند نیز قائل است. ملاصدرا، معتقد است حقیقت مطلق، میتواند خود را به صورت هستیهایی مقیّد و محدود تنزل دهد. با این تنزل موجودات دیگر محقق میشوند. نسبت این موجودات با هستی مطلق، نسبت مقسم با اقسام است. زیرا وجود مطلق با اطلاق مقسمی، تمام اقسام وجود را شامل میشود از جمله وجودهای به شرط شیء که همان موجودات مقیّد هستند. ضمن آنکه موجودات مقیّد، دارای متن و وجودی مختص خود هستند؛ مستقل و جدای از وجود مطلق نیستند. وجود مطلق است که به صورت مقیّد جلوهگر شده است. هر وجود مقیّدی به یک لحاظ همان واجب الوجود است که مقیّد شده است و به لحاظ آنکه مقداری از حقیقت وجود را متجلی میسازد دارای نقصان و فقدان و غیر از واجب الوجود است..
http://www.javidankherad.ir/article_85271_adb2bc84429ebf4cef6bf3ae93d9a6dc.pdf
وجود مطلق
وجود مقید
واجب الوجود
حقیقت وجود
تشکیک
تشکیک
وجود مطلق
وجود مقید
واجب الوجود
حقیقت وجود
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
89
112
10.22034/iw.2019.85274
85274
Original Article
«انسان قدیم» در شاهنامه بر اساس تعالیم دائویی
The primordial man in Shāhnāmah
مریم اسدیان
maryam4.asadian@gmail.com
1
بابک عالیخانی
babak.alikhani1342@gmail.com
2
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی. دانشگاه رازی کرمانشاه
گروه ادیان و عرفان. موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
در همۀ سنَّتهای معنوی که طریق رسیدن به کمال حقیقی انسان را نمودار میکنند، کم و بیش از دو مقام سخن رفته است: مقام «کرامت» که مقام پاکی و ظهور نور فطرت آغازین است و مقام «کمال» که سوختن در آتش عشق است و رسیدن به خویشتنِ خویش. مقام نخست متعلّق به «انسان قدیم» یا انسان راستین است و مقام دوم متعلّق به «انسان کامل». در شاهنامۀ فردوسی این دو مقام را میتوان به سیاوش و کیخسرو نسبت داد که اوّلی (پدر) نمونۀ انسان قدیم و دومی (پسر) نمونۀ انسان کامل است.در این مقاله، با رویکرد جاویدان خرد، از تعلیم سنَّتی دائویی در تحلیل بخشی از مقام معنوی سیاوش در شاهنامه بهره خواهیم برد. در تعلیم دائویی انسان قدیم دارای خصائصی همچون بیفعلی، بساطت و سادگی، صلح کلّ و... است که این ویژگیها در شخصیَّت معنوی سیاوش نیز به چشم میخورد. بر این اساس، با توجّه به ارتباط سیاوش با رمز «ماه» و پیوند او با نور فطرت انسانی و نیز مقام «قلب» نشان خواهیم داد که او در میان مقامات سلوکی، صاحب مقام متوسّط یعنی صاحب نور سکینه است و مظهر انسان قدیم به شمار میرود.
The primordial man in ShāhnāmahMaryam asadian 1; Babak alikhani 2In various metaphysical spiritual traditions, especially in Taoism and Tasawwuf , two phases for a way-farer (sālik) has been described. An instance of this doctrine can be found in Shāhnamah. In this epical masterpiece, Syāwash owns the gnostic position of the primordial man (true man in Taoism) which is considered as the first phase of human’s perfection, so that his son, Key-khosraw, has attained the final position (universal man or Al-insān al-kāmil in Tasawwuf). This paper is aimed not only to analyze the story of Syāwash according to Shāhnāmah, but also to illustrate the spiritual state and virtues of Syāwash.Key-words: Shāhnāmah- Syāwash, The primordial man, futuwwah, the primordial nature (Al-fitrah)1 - PhD student of Persian Language and Literature in Razi university of kermanshah2 - Associate professor of the Department of Religions and Gnostics at the Institute for Research in Philosophy
http://www.javidankherad.ir/article_85274_cf99d21b24e229071959ecca82aa3e75.pdf
انسان قدیم
نور فطرت
تعلیم دائویی
Shāhnāmah- Syāwash
The primordial man
futuwwah
the primordial nature (Al-fitrah)
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
113
134
10.22034/iw.2019.65548
65548
Original Article
کمیت قیاس شرطی نزد شمس الدین سمرقندی
Shams al-Din al-Samarqandi on Quantity of Hypothetical Syllogism
اسدالله فلاحی
falahiy@yahoo.com
1
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
شمس الدین سمرقندی که در بحث قیاس شرطی دیدگاهی نو در برابر ابنسینا پیش نهاده است، از 19 ضرب منتج سینوی 12 ضرب را نامعتبر میداند. در مقالة دیگری نشان دادهایم که اگر تنها «کیفیت» گزارهها را در نظر بگیریم میان قیاسهای سمرقندی و منطق ربط مطابقت شگفتانگیزی وجود دارد. در این مقاله، اما، نشان میدهیم که اگر «کمیت» گزارهها را نیز در نظر آوریم این مطابقت از میان میرود. دلیل این مسئله آن است که در بحث از سورهای جزئی شرطی، سمرقندی مانند ابنسینا دچار این اشتباه شده است که میتوان تحلیلی از «لزومی جزئی» ارائه کرد که متمایز از لزومی کلی و اتفاقی جزئی باشد. هر تحلیلی که تا کنون از لزومی جزئی ارائه شده است به «همیشهصادق» شدن آن انجامیده و نه سمرقندی، نه ابنسینا و نه هیچ منطقدان دیگری تا کنون نتوانسته است از این ایراد بگریزد.واژگان کلیدی:منطق ربط، قیاس اقترانی شرطی، شمس الدین سمرقندی، کمیت
Shams al-Din al-Samarqandi, who has proposed a modern point of view in opposition of Avicenna on hypothetical syllogism, claimed that 12 of 19 moods of Avicennan valid hypothetical syllogism is indeed invalid. in another paper, I showed that if we consider only quality of propositions there emerges a surprising correspondence between his valid syllogisms and those of relevance logic. In this paper, however, I’ll show that if we consider quantity of propositions too, this correspondence disappears. This is because discussing particular conditionals, Samarqandi held, as Avicenna did, that particular implicational conditionals can be analyzed as distinct both from universal implicational and from particular contingent (or accidental) conditionals. No analyses of particular implicational conditionals so far proposed could escape this objection.Keywords:Relevance logic, Hypothetical syllogism, Shams al-Din al-Samarqandi, quantityKeywords:Relevance logic, Hypothetical syllogism, Shams al-Din al-Samarqandi, quantityKeywords:Relevance logic, Hypothetical syllogism, Shams al-Din al-Samarqandi, quantityKeywords:Relevance logic, Hypothetical syllogism, Shams al-Din al-Samarqandi, quantity
http://www.javidankherad.ir/article_65548_db9a56874e187689922718284aadb119.pdf
منطق ربط
قیاس اقترانی شرطی
شمس الدین سمرقندی
کمیت
Relevance logic
Hypothetical syllogism
Shams al-Din al-Samarqandi
quantity
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
135
147
10.22034/iw.2019.85275
85275
Original Article
بررسی مهبانک از منظر فلسفه اسلامی
The study of the Big bang from Islamic philosophy point of view
حسین ثقفی هیر
ip4ys.saghafi@yahoo.com
1
مهدی گلشنی
mehdigolshani@yahoo.com
2
آموزش و پرورش منطقه 16 تهران - دبیر
مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه شریف
افزایش شواهد موید نظریۀ مهبانگ نهتنها منجر به مرگ و کنار راندن نظریات رقیب مانند حالت پایدار گردید، بلکه بار دیگر جدال قدیمی میان فلاسفه و متکلمین بر سر حدوث و قدم عالم از سر گرفته شد. ولی اینبار حامیان متکلم نظریۀ مهبانگ مسلح به قوانین فیزیک کوانتوم و نظریۀ نسبیت هستند. لذا ما نیز در این مقاله قصد داریم یافتههای جدید اخترفیزیکدانان را با عقاید فلاسفۀ اسلامی نقد و بررسی کنیم؛ آنچه که در این مقاله به آن پرداختهایم نقد و بررسی مباحث فلسفی مطرح شده از طریق یافتههای اخترفیزیکدانان است که خلاصۀ آن به شرح زیر است:1- تحلیل یافتههای منجمین و نظریات اخترفیزیکدانان پیرامون کیهان نخستین2- بررسی اعتبار علمی نظریات مربوط به مهبانگ و امکانسنجی آن3- تبیین نگرش مشائی به مهبانگ در قالب نظریۀ عقل فعال و علل اربعه4- تبیین حرکت جوهری ملاصدرا از منظر مهبانگ5- باصرف نظر از اصطلاحات فنی کیهانشناسان اصل نظریۀ مهبانگ قابل تقلیل به همان نظریۀ حدوث است که در پایان با عنایت به متد فلاسفه که همان برهان لمی است به نظر میرسد که دلایل خلقت مستمر، حدوث زمانی عالم و ازلیت عوالم مدبر جهان مادی مستحکمتر از یافتههای غیرمستقیم و استقرائی اخترفیزیکدانان است.کلید واژهها: انبساط عالم، ثابت هابل، امواج ریزموجCMB، عقل فعال، علل اربعه، حرکت جوهری.
As the theory of the Big bang is being supported increasingly by experimental evidences other competitor theories, like steady state, was set aside. Also the ancient debate namely Hodooth and Eternity, was started again. But this time theologians support the Hodooth theory by quantum and relativity theory. In this paper we try to study the Bigbang theory from Islamic philosophy and we will:1- Analyze the findings of astrophysicists about initial cosmology2- Check the scientific validity of Big bang theory3- Explain the peripatetic view about Big bang theory in frame of Active Intellect and fourth causes4- Explain the substantial motion about Big bangIf we clear the technical terms of the Big bang theory it is reducible to Hodooth theory. As the method of Islamic philosophy is apriori rather than apostoriori; so its arguments is more stronge than mere scientific inductions.Keywords: expanding universe, Hubble constant, CMB, Active Intellect, fourth causes, substantial motion.
http://www.javidankherad.ir/article_85275_c41d7def189eb4dd458eeacf8d5869c9.pdf
انبساط عالم
ثابت هابل
امواج ریزموجCMB
عقل فعال
علل اربعه
expanding universe
Hubble constant
CMB
active intellect
fourth causes
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
149
159
10.22034/iw.2019.85273
85273
Original Article
مارتین لینگز و هنر نمایش: بهسوی بوطیقای نمایش عرفانی
Martin lings and theatre: toward a Poetics of mystic dram
سید رحمان مرتضوی باباحیدری
seyedrahman@gmail.com
1
پژوهشگر پسادکتری موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
چکیده مارتین لینگز بهعنوان یکی از نمایندگان برجسته سنتگرایی متأخر، ادامهدهنده و تکمیلکننده کار اسلاف خود بوده و برخی از زمینههای ناکاویده سنت را مورد تحقیق و تحلیل قرار داده است؛ یکی از مهمترین این زمینهها، ادبیات نمایشی و نمایش است.پیش از لینگز، توجهی جدی از سوی محققان هنر قدسی به نمایش دیده نمیشد و پس از او نیز چندان مورد اعتنا واقع نشد؛ و او تا حد زیادی در کار خود درون جریان سنتگرایی، یگانه محسوب میشود. او در «شکسپیر در پرتو هنر عرفانی»، تلاش میکند زمینههای لازم برای خوانش قدسی – بخوانید درست – متون شکسپیر را فراهم آورد و الزامات عملی یک «اجرای موفق» از نمایشنامههایی اینچنینی را نشان دهد.بر این مبنا «مارتین لینگز و هنر نمایش: بهسوی بوطیقای نمایش عرفانی» تلاشی در جهت نشان دادن ابعاد و دلالتهای نظری و عملی خوانش نمایشنامههایی با صبغه عرفانی توسط مارتین لینگز خواهد بود.کلمات کلیدی: مارتین لینگز، نمایش عرفانی، سنتگرایی، هنر.
AbstractMartin lings as one of the most important thinkers of late traditionalism, is the extender and completer of its predecessors and analyses some undeveloped spheres of the tradition; one of these spheres is the dram and dramatic literature.Before Lings, there were hardly any attention to the dram as a sacred art and so after him; great traditionalists as Genon, Schuon and Coomaraswamy paid attention to literature but not to dramatic literature; and he is from this point of view, in most part, unique in traditionalism. He attempts in "Shakespeare in the light of sacred art' to prepare necessary grounds for a sacred reading- read proper reading -of Shakespeare texts and to show practical and theoretical necessities of such texts.So " Martin lings and theatre: toward a Poetics of mystic dram" will be an attempt to show dimensions and implications for reading dramas with mystic themes. Key words: Martin lings, mystic dram, traditionalism, art.
http://www.javidankherad.ir/article_85273_571fe9daf457be897d20a7d1b07c74bb.pdf
مارتین لینگز
نمایش عرفانی
سنتگرایی
هنر
Martin Lings
mystic dram
Traditionalism
art
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
161
178
10.22034/iw.2019.85276
85276
Original Article
مفهوم شناسی «فطرت» و نفی ادرکات فطری در اندیشه سینوی
The conceptualization of "nature" and the negation of innate instractions in the thought of Ibn Sina
مصطفی مؤمنی
esfad2003@yahoo.com
1
استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علم پزشکی مشهد
مفهوم «فطرت» از مفاهیمی است که در زبان فلاسفه اسلامی و غربی بیان شده است. در منابع اسلامی نیز در خصوص رابطه انسان با دین در آیات قرآن و روایات نیز آمده است. پیرو کاربرد اخیر، نظریه فطرت در اندیشه متاخرین از جمله مطهری به نحوی مطرح و پرداخته شده که در اندیشه فلسفی مسبوق به سابقه نیست. در فلسفه غرب در قالب اندیشه «ادراکات فطری» بیان شده است. هر چند در اندیشه فلاسفه اسلامی از جمله ابنسینا مکرر «فطرت» به کار رفته است ولی بر هیچکدام از دو معنای فوق دلالت ندارد. این مقاله ضمن بیان معنا و کاربرد فطرت در تفکر سینوی به رد این انگاره که وی قائل به ادراکات فطری- اعم از تصوری و تصدیقی- است پرداخته است. فطرت در عبارات شیخ به معنای نوعی استعداد و نیز طبیعت هر قوه ادراکی که استعداد خاص خود را داشته و مشوب به هیچ مدرَکی غیر خود نگشته است، اطلاق شده است؛ او از «فطرت عقل» و «فطرت وهم» نام میبرد. فطرت به معنایی که متاخرین، معطوف به گرایش دینی انسان، مطرح نمودند در ابنسینا و فلاسفه متقدم اسلامی مطرح نیست. در عبارات ابنسینا نیز شواهد و دلایل زیادی بر نفی هر گونه معرفت فطری، به معنی دکارتی آن، وجود دارد. علم انسان از معرفت حسی شروع می-شود و هیچ گونه ادراکی قبل از محسوسات در ذهن و لوح ضمیر انسان منقوش نیست.
مفهوم «فطرت» از مفاهیمی است که در زبان فلاسفه اسلامی و غربی بیان شده است. در منابع اسلامی نیز در خصوص رابطه انسان با دین در آیات قرآن و روایات نیز آمده است. پیرو کاربرد اخیر، نظریه فطرت در اندیشه متاخرین از جمله مطهری به نحوی مطرح و پرداخته شده که در اندیشه فلسفی مسبوق به سابقه نیست. در فلسفه غرب در قالب اندیشه «ادراکات فطری» بیان شده است. هر چند در اندیشه فلاسفه اسلامی از جمله ابنسینا مکرر «فطرت» به کار رفته است ولی بر هیچکدام از دو معنای فوق دلالت ندارد. این مقاله ضمن بیان معنا و کاربرد فطرت در تفکر سینوی به رد این انگاره که وی قائل به ادراکات فطری- اعم از تصوری و تصدیقی- است پرداخته است. فطرت در عبارات شیخ به معنای نوعی استعداد و نیز طبیعت هر قوه ادراکی که استعداد خاص خود را داشته و مشوب به هیچ مدرَکی غیر خود نگشته است، اطلاق شده است؛ او از «فطرت عقل» و «فطرت وهم» نام میبرد. فطرت به معنایی که متاخرین، معطوف به گرایش دینی انسان، مطرح نمودند در ابنسینا و فلاسفه متقدم اسلامی مطرح نیست. در عبارات ابنسینا نیز شواهد و دلایل زیادی بر نفی هر گونه معرفت فطری، به معنی دکارتی آن، وجود دارد. علم انسان از معرفت حسی شروع می-شود و هیچ گونه ادراکی قبل از محسوسات در ذهن و لوح ضمیر انسان منقوش نیست.
http://www.javidankherad.ir/article_85276_49709defa93dcaac49086e69bacc2c68.pdf
ابنسینا
فطرت
تجربه
معرفت حسی
ادراکات فطری
ابنسینا
فطرت
تجربه
معرفت حسی
ادراکات فطری
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
179
202
10.22034/iw.2019.69691
69691
Original Article
عوامل مؤثر بر ارتباط و نشانهشناسی در معماری - مطالعه موردی مسجد کبود تبریز
Effective factors on Communication and Semiotics in Architecture- case study: Kabood mosque in Tabriz
احد نژاد ابراهیمی
ahadebrahimi@tabriziau.ac.ir
1
مینو قره بگلو
m.gharehbaglou@tabriziau.ac.ir
2
سید مسعود وفائی
masoud.vafaei.91@gmail.com
3
دانشیار دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز/تبریز/ایران
دانشیار دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز/تبریز/ایران
کارشناسی ارشد مهندسی معماری اسلامی دانشگاه هنر اسلامی تبریز
نشانهشناسی دانشی با هدف چگونگی معنایابی نشانهای است و خود نمود عینی از مفهوم یا پدیدهای غایب جهت برقراری ارتباط با مخاطب میباشد. رومن یاکوبسن و امبرتو اکو نشانهشناسی را برآمده از زبان میدانستند؛ یاکوبسن نشانهشناسی را فرایند معنیدار شدن بر اساس متن و اکو نشانهشناسی معماری را پدیدهای فرهنگی و ابزاری برای برقراری ارتباط معرفی کردهاند؛ شهرها در جوامع اسلامی نشانههایی دارند و مسجد شاخصترین نمود معماری در این شهرها میباشد و استفاده از عناصر کالبدی آن باعث شده است تا بهعنوان ابزار ارتباط با ذهن مخاطب شناخته شود، بهگونهای که با دربرداشتن این نشانهها برای ساکنان قابل درک هستند. هدف این پژوهش تحلیل عناصری در معماری مساجد است که درگذر زمان تبدیل به نشانه ارتباطی در شهرها شدهاند تا به این سؤال پاسخ داده شود: عناصر کالبدی معماری با چه مؤلفههایی ابزار برقراری ارتباط معنایی شدهاند؟ تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی بر پایه تحلیل مؤلفههای نظریه ارتباط کلامی یاکوبسن شامل موضوع، پیام، فرستنده، گیرنده، مجرای ارتباطی و رمزگان در نشانهشناسی و تطبیق آنها با دیدگاه اکو در نشانهشناسی معماری پژوهش شده است و این عوامل در نشانههای بهکاررفته در مسجد کبود تبریز بهعنوان نمونه موردی جهت استخراج چگونگی برقراری ارتباط موردمطالعه قرار گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان میدهند که با تعمیم نظریه یاکوبسن، عوامل موثر بر ارتباط شامل زمینه فرهنگی و اجتماعی، کارکرد نمادین، رمزگان های معماری، کاربرد صریح، ابزار برقراری ارتباط و رمزگان های فرامعماری میباشند. با بررسی این عوامل در مسجد کبود میتوان به رابطه مستقیم عوامل یاد شده با ایجاد ارتباط نزد مخاطبان پی برد.
Semiotics is a knowledge that its purpose is how to find meaning of sign and it is an objective presentation of an absent concept or phenomenon to communicate with the audience. Roman Jakobson and Umberto Eco attribute the semiotics as an outcome of language; Jakobson has introduced semiotics as a process of meaningfulness based on texture and Eco has recommended Architecture semiotics as a cultural phenomenon and a tool for communication; Cities in Islamic societies have signs and the mosque is the most significant architectural representation in them, and the use of its physical elements has made it known as a means of communication with the mind of the audience, in such a way that they are comprehensible for inhabitants by having these signs. The purpose of this research is to analyze the elements in the architecture of the mosques that have become a sign of communication in the cities over time to answer this question: what component of the physical elements of architecture have been changed to communication tools? This research has been investigated by descriptive-analytic method based on the analysis of the elements of the Jakobson verbal communication theory including context, message, sender, receiver, channel and codes in semiotics and their adaptation to the ECO’s view in architectural semiotics and these factors has been studied in the signs which are used in Tabriz Kabood mosque as a case study for realizing how to communicate
http://www.javidankherad.ir/article_69691_aeb9415baa625cabe52a5a5feeafc1d2.pdf
نشانهشناسی و معماری
نشانهشناسی و ارتباط
نشانهشناسی مسجد
مسجد کبود
تبریز
Semiotics and Architecture
Semiotics and Communication
Semiotics of Mosque
Kabood mosque
Tabriz
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
203
230
10.22034/iw.2019.85278
85278
Original Article
تلقی ابن عربی از "زمان" در کتاب الفتوحات المکیه
“ Ibn Arabi’s Treatment of theTime in Al-Futuhat al-Makkyya”
حمید رضا هاشمی
hamid1388hashemi@gmail.com
1
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب
مفهوم زمان علیرغم اینکه مفهومی ساده و روشن به نظر می رسد در عرصۀ تأملات عقلانی از مقولاتی پیچیده و نزاع بر انگیز بوده است. آیا تنها با حضور آدمی است که زمان مطرح می گردد و در نتیجه زمان تنها در ذهن آدمی وجود دارد ؟ به فرض وجود زمان در جهان خارج آیا وجودی جدا از دیگر موجودات دارد و یا از اوصاف آنهاست؟ در همان فرض آیا زمان به بعضی از مراتب هستی مربوط می شود یا همه آنها را در بر می گیرد؟ پرسشهایی از این دست در نظریه پردازی فیلسوفان و متکلمان و عارفان پاسخ های گوناگونی یافته است. "زمان " دردیدگاه برجسته ترین عارف مسلمان؛ محیی الدین ابن عربی، تصویری دیگر یافته است. وی بر اساس روش خاصی که در کشف حقیقت برگزیده است و با تکیه به برخی از پیش فرض های هستی شناسانه ،با سرلوحه قرار دادن برخی از آیات قرآن و سخنان نبوی بر این باور است که زمان یا دهر همان تجلیات بی پایان خداوند در قالب اسماء الاهی است که لحظه به لحظه به صورت سلسله مراتبی در تمامی مراتب هستی می گسترد. هدف اصلی مقالۀ حاضر ارایه "روایتی توصیفی- تحلیلی" از دیدگاه ابن عربی است که بر محور آنچه که در کتاب الفتوحات المکیة آورده تنظیم گردیده است .
Time as a concept despite its simplicity and clarity seems to be one of the most complicated and controversial categories in intellectual area. Whether it is only due to the presence of human being that time turns questionable and thus it only exists in human mind? Given the existence of time in the outside world does it have an independent existence of other creature or should be understood as their features? Given the aforementioned point is time related to certain cosmological levels or it embraces the whole hierarchy? Questions like these have been answered in various ways by philosophers, theologians and mystics. Time as conceived by the greatest Muslim mystic Muhy al-Din Ibn Arabi is of different depiction. According to his own particular method of discovery of truth and relying on certain ontological hypotheses and grounding his arguments on a number of verses of Quran and prophetic traditions, Ibn Arabi seeks to demonstrate that time or Dahr (eternity) is the endless manifestation of God through Divine Names that are continuously revealed in a hierarchical fashion. The chief goal of current essay is providing a “descriptive-analytic narrative” of Ibn Arabi’s view focusing on what has been presented through Al-Futuhat al-Makkyya.
http://www.javidankherad.ir/article_85278_22c5f7b69913cfa2119754a5fbfc927e.pdf
زمان
دهر
وحدت وجود
ایام الاهی
ابن عربی
time
Dahr (eternity)
unity of existence
Divine Imitation
Ibn Arabi
per
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
جاویدان خرد
2251-8932
2676-6140
2019-02-20
15
34
5
17
10.22034/iw.2019.85277
85277
Original Article
معانی تمثیلی آب در تعلیم دائویی: نظرگاه طریقت اسلامی
Symbolism of Water in Daoism: A Sufi Point of View
اسماعیل رادپور
radpour@gmail.com
1
پژوهشگر پسادکتری موسسه حکمت و فلسفه ایران
دو تعلیم طریقتی در دو سنّت شرق دور و اسلام، یعنی آیین دائویی و تصوف، دربارۀ معانی تمثیلی آب تعالیم قابل قیاس بسیاری دارند. اگرچه با اتّخاذ نظرگاههای مختلف، جوانب متفاوت این تمثیل را لحاظ کردهاند، تعالیم مذکور پیرامون مفهوم حیات، به مقاصد قریب و اشارات متناظر میرسند. آب اوّلاً نمودار منبع حیات است که معاً و علیالسویه مشتمل است بر همه مقدورات ظهور و بذر حیات همه چیز. در این معنی رمز آب به عنصر اعظم و عرش حیات در تعلیم ابن عربی اشاره میکند که همسنگ است با مرتبۀ غرقهگاه محجوب (هوئِنلوئِن) آب در مقام نخستین تجلّی واحدیت بزرگ (تاییی) در تعلیم دائویی. این آبِ ازلیِ مرتبۀ لاظهور در مراتب ظهور نیز با همان کیفیت متجلّی است. در این نوشته، پس از نگاهی مختصر به وجوه تمثیلی مختلف آب در تصوف و تبیین جایگاه حیات در آیین دائویی، از نظرگاه تصوف به معانی عمدۀ تمثیل آب در تعلیم دائویی میپردازیم.
On the symbolism of water, two esoteric doctrines of the Far-Eastern and Islamic traditions, i.e. Daoism and Sufism, have many comparable teachings. Although different points of view would take different aspects of the symbol into account, the teachings in question come to interesting analogous points around the life-giving aspect of the symbol. Above all, water represent the source of life equally and simultaneously containing all the possibilities of manifestation and seeds of life of everything. In thins meaning, water represents the Great Element of the Throne of Life in Ibn 'Arabī's teachings, equivalent to the state of the Submerging Cloak (hunlun) or Water as the first epiphany of the Great One (taiyi) in Daoism. This pre-eternal water of the unmanifested state is also manifested with the same quality in the states of the Being. This paper first takes a short survey of different symbolical aspects of water in Sufism, and after explaining the place of the idea of life in Daoism, it presents major connotations of the symbol in Daoism from a Sufi point of view.
http://www.javidankherad.ir/article_85277_d7e898342e812fea1118aa7953dbe4dd.pdf
آب
تمثیل
تصوف
تعلیم دائویی
حیات
Water
Symbolism
Sufism
Daoism
Life