The study of the Big bang from Islamic philosophy point of view

Document Type : Original Article

Authors

1 educational system 16 zone - teacher

2 manager of philosophy of science group (sharif university)

Abstract

As the theory of the Big bang is being supported increasingly by experimental evidences other competitor theories, like steady state, was set aside. Also the ancient debate namely Hodooth and Eternity, was started again. But this time theologians support the Hodooth theory by quantum and relativity theory. In this paper we try to study the Bigbang theory from Islamic philosophy and we will:
1- Analyze the findings of astrophysicists about initial cosmology
2- Check the scientific validity of Big bang theory
3- Explain the peripatetic view about Big bang theory in frame of Active Intellect and fourth causes
4- Explain the substantial motion about Big bang
If we clear the technical terms of the Big bang theory it is reducible to Hodooth theory. As the method of Islamic philosophy is apriori rather than apostoriori; so its arguments is more stronge than mere scientific inductions.
Keywords: expanding universe, Hubble constant, CMB, Active Intellect, fourth causes, substantial motion.

Keywords


چکیده

نظریّۀ مه‌بانگ از جمله نظریاتی است که به دلیل وجود شواهد و قرائن توانسته است نسبت به نظریات رقیب خود تفوّق و برتری یابد. این نظریّۀ جدید کیهان‌شناختی سبب شد تا برخی از متفکّران دینی و به‌ویژه متکلّمان جدید مه‌بانگ را مصداق خلق از عدم دانسته و به طرفداری از حدوث زمانی عالم بپردازند. مه‌بانگ از طریق برهان انّی و شواهد تجربی مورد تأیید قرار گرفته است. در این مقاله با استفاده از آموزه­های فلسفۀ علم و فلسفۀ اسلامی به بررسی و نقد پیش­فرض­های نظریۀ مه‌بانگ می­پردازیم. در ابتدا ثابت می­کنیم که این نظریّه به دلیل نداشتن شرایط تجربی و تکرارناپذیری، معیارهای نظریّۀ علمی را دارا نیست و سپس از طریق آموزهای فلسفۀ اسلامی، که مبتنی بر برهان از نوع لمّی است، نقاط ضعف این نظریّه را آشکار خواهیم کرد. با توجه به این نقدها می­توان گفت که از طریق نظریّۀ مه‌بانگ نمی­توان حدوث زمانی عالم را اثبات کرد.

کلید‌واژه­ها: نظریّۀ مه‌بانگ، فلسفۀ علم، فلسفۀ اسلامی، برهان انّی، برهان لمّی.

 

 

مقدّمه

یکی از مسائلی که همواره ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته است مبحث حدوث و قدم عالم است. پیشرفت علم نجوم و کیهان­شناسی در عصر حاضر تأثیرات بسزایی در طرح مجدّد این مسأله داشته است. در این مقاله می­کوشیم تا نظریّۀ کیهان­شناسان دربارة پیدایش عالم را از منظر فلسفۀ اسلامی نقد و بررسی کنیم. آیا یافته­های جدید کیهان‌شناسان که همان مدل استاندارد (مه‌بانگ) است می­تواند مؤیّد نظریّۀ حدوث باشد؟ کیهان­شناسان در مورد دنیای پیش از مه‌بانگ چه نظریّه­ای دارند؟ پرسش دیگر این است که آیا دنیای پس از مه‌بانگ خودبنیاد است و با قوانین فیزیکی اداره می­شود؟  در این مقاله می­کوشیم تا با استمداد از یافته­های جدید فیزیک­دانان به تحلیل و بررسیِ فلسفی حدوث و قدم عالم بپردازیم. اما از آنجا که این بحث ارتباط مستقیمی به مبحث حدوث و قدم دارد لذا ابتدا به تعریف انواع حدوث و قدم می­پردازیم. پس از آن به ذکر قرائنی علمی جهت تأیید نظریّۀ مه‌بانگ مبادرت می­ورزیم و سپس این نظریّه را از منظر فلسفۀ اسلامی بررسی و نقد می­کنیم و نشان می­دهیم که دیدگاه­های فلاسفة اسلامی به دلیل ابتنا بر برهان لمّی از اتقان بیشتری برخوردارند و به‌خوبی نقاط ضعف نظریۀ مه‌بانگ را نشان می­دهند و در نهایت نتیجه می­گیریم که با تمسّک به نظریّۀ مذکور نمی­توان به حدوث زمانی عالم پی برد.

تعریف حدوث و قدم

حدوث و قدم از جمله مباحثی است که فلاسفۀ اسلامی به آن توجه کرده­اند و پیرامون آن به بحث پرداخته­اند. در اینجا به تعریف حدوث و قدم می‌پردازیم.

حدوث عالم: واژة حدوث که در فارسی به معنای پدیداری است به واقعه‌ای گفته می‌شود که در پیشینة خود سابقة نیستی و عدم داشته است؛ البته باید متذّکر شد که حدوث یا زمانی است و یا ذاتی. حدوث زمانی در یک مقطعی از زمان پدیدار گشته است؛ به عبارت دیگر هر چیزی که مسبوق به عدم بوده و پس از یک دورة زمانی به وجود آمده باشد به آن حادث زمانی گفته می­شود. نوع دیگر حدوث که حدوث ذاتی  نام دارد حدوثی است که شیء در مرتبۀ حاقّ ذات خود نیازمند موجود غنی بالذّات است. در این نوع حدوث اگر شیء مورد نظر قدیم زمانی نیز باشد در مرتبۀ ذات خود نیازمند دیگری است. این بحث در متون فلسفة اسلامی با عنوان تقدّم و تأخّر نیز یاد شده است. سهروردی در تعریف این دو مورد چنین می­گوید: «هی أنّ الموجود ینقسم إلى متقدّم و متأخّر: إمّا بحسب‏ الزمان کتقدّم موسى على عیسى؛ ... و إمّا بالذات کتقدّم ما یجب بوجوده‌الشی‏ء کتقدم حرکة الإصبع على حرکة الخاتم فنقول: تحرک الإصبع فتحرک الخاتم، و ما تحرّک فما تحرّک؛ و لا یتأتّى بالعکس» (سهروردی،1380: 217).  

قدم عالم: واژة قدیم از نگاه فلسفی شامل موجودی است که در پیشینة خود هیچ سابقه‌ای از نیستی ندارد؛ یعنی موجودی است که همیشه بوده و هیچ زمانی نبوده که نبوده ‌است. پس، از نگاه فلسفی نفی نیستی از سابقة هر موجودی به معنای قدیم بودن آن می‌باشد. قدیم نیز در اینجا دو قسم است یکی قدیم ذاتی و دیگری قدیم زمانی. قدیم ذاتی در حاقّ ذات خود نیاز به غیر ندارد اما اگر موجودی صرفاً قدیم زمانی باشد نمی­توان نتیجه گرفت که در ذات خود بی­نیاز از غیر است همچون عقول که اگرچه قدیم زمانی هستند اما در ذات خود نیازمندند.

قرائن علمی نظریّۀ مه‌بانگ

آنچه که به­طور مختصر پیرامون دعاوی طرفداران مه‌بانگ می­توان گفت این است طبق نظر آنان جهان با یک انفجار بزرگ آغاز گردیده است؛ گرچه این واقعه به­طور مستقیم مشهود هیچ‌یک از آنان نبوده ولی قرائنی ارائه شده است که احتمال وقوع آن را افزایش می­دهد که یکی از آنها انبساط عالم و دیگری امواج زمینۀ کیهانی است که تفصیل آن در ذیل خواهد آمد. رقبای این نظریّه در همان حوزۀ فیزیک و کیهان‌شناسی، که به نظریّۀ حالت پایدار معروف است معتقدند که جهان برای همیشه همین وضعیت را داشته است؛ که با کشف امواج زمینۀ کیهانی نظریّۀ حالت پایدار تضعیف شد.

آن دسته فلاسفۀ اسلامی که به مسألۀ پیدایش عالم پرداخته­اند گرچه به این نظریات جدید وقوف نداشته­اند ولی اکثراً متعهّد و پایبند به استدلال و براهین عقلی بوده­اند چنانکه استدلالات آنها را می­توان در کنار نظریّات جدید کیهان­شناسان طرح و بررسی کرد.

همان‌طور که اشاره شد نظریّۀ مه‌بانگ دارای قرائنی است که فیزیک­دانان را به پذیرش آن ترغیب نموده است آن قرائن و شواهدی که مؤیّد این نظریه هستند عبارت‌اند از:

 

 

  1. انبساط عالم

انتشار مقالة ادوین هابل (1929)، با عنوان «رابطة مسافت و سرعت امواج در سحابی‌های میان‌کهکشانی»،[i] نقطة عطفی در برداشتِ ما از جهان به وجود آورد. شاید بتوان گفت این بزرگ­ترین انطباق تئوری با آزمایش عملی در تاریخ علم بوده است. طبق اوّلین مشاهدات و رصدهای انجام شده توسط ادوین هابل (منجّم آمریکایی) و تأییداتی که سایر منجّمین انجام داده­اند، اثبات شده که کهکشان‌ها پیوسته از یکدیگر در حال دور شدن هستند و هر کهکشانی که از ما دورتر است سرعت دور شدنش نیز نسبت به بقیّه از ما بیشتر است. برای تصوّر بهتر، آن را تشبیه به بادکنکی کرده­اند که نقاطی بر روی آن وجود دارد: «انبساط جهان شباهت بسیار نزدیکی به نقاط متحدالشکل روی بادکنک دارد. قانون هابل در مورد کهکشان­ها دقیقاً مانند نقاط روی بادکنک است. در هر بازۀ زمانی که هر جفت کهکشان در همان بازه از هم دور شده­اند نتیجه می­شود که در همان بازه در سیر عقب­گرد به گذشته به یکدیگر نزدیک بوده­­اند» (‌Islam, 2001, p.3).         

انبساط جهان به معنی افزایش فاصلة متریک بین اجسام جهان در گذر زمان است. این انبساط درونی است، یعنی به فاصلة نسبی بین اجزای جهان یعنی کهکشان­ها برمی‌گردد، و به معنی حرکت کهکشان­ها به سمت فضای بیرون نیست. انبساط جهان از ویژگی‌های مهم کیهان‌شناسی مه­بانگ است یعنی با این کشف می‌توان از مدل مه‌بانگ یا انفجار بزرگ سخن گفت و از آن دفاع کرد. انفجار بزرگ یا مه­بانگ قابل شهود مستقیم و تجربۀ بی­واسطه نیست بلکه قرائن و شواهد دالّ بر وقوع چنین حادثه­­ای است که یکی از آنها قانون هابل است. «قانون هابل برداشت طبیعی از انبساط جهان و در نتیجه استنباط رخداد مه­بانگ است که می­تواند خلقت مادّه در نظریّۀ حالت پایدار را نیز در بربگیرد» (Larsen, 2007,p.70). نظریّۀ حالت پایدار اعتقادی به نقطۀ شروع برای جهان ندارد. «در جهان در حال انبساط فواصل در حال افزایش بوده و شتاب یک ذرّه در گذر زمان کاهش می­یابد و اگر جهان در حال انبساط نبود شتاب ذرّات ثابت می‌ماند»(Bronnikov, Kirill A; Rubin, Sergey G, 2013, p. 239).         

طبق نظر وینبرگ، برندة جایزۀ نوبل فیزیک، دور شدن کهکشان­ها ادامة آثار همان انفجار نخستین است که همچنان اجرام به‌وجود آمده از این انفجار در حال دور شدن هستند و این انبساط طبق قانون لختی یا اینرسی تداوم همان انبساط پیشین ناشی از انفجار است. دلیل دیگر اشاره به وجود انرژی ناشناختة تاریک می‌کند که برخلاف انرژی جاذبه عمل می‌کند و کهکشان‌ها را که باید همدیگر را جذب کنند برعکس از همدیگر دور می‌کند. در هر دو صورت این انبساط خواه ناشی از انفجار و یا ناشی از انرژی تاریک باشد؛ گویای این است که در گذشته کهکشان­ها به یکدیگر نزدیک­تر بوده­اند. هرچقدر به گذشتۀ دور برمی­گردیم سرآخر کهکشان­ها در یک نقطۀ بی­نهایت داغ و پرچگال جمع بوده­اند که شرایط همان انفجار است.

  1. امواج زمینۀ کیهانی (CMB)[ii]

نقل شده که آرنو پنزیاس و رابرت ویلسون به هنگام تنظیم آنتنْ امواجی را رصد کردند که هیچ راه گریزی از آن وجود نداشت؛ در واقع جهت آنتن به هر سمتی که قرار می‌گرفت گویا مانیتور باز همچنان آن امواج را نمایان می­کرد، لذا پی بردند که: «فضا و زمان مملو است از این امواج الکترومغناطیس، امواجی که کیهانی بوده و نسبت به انحنا ریزموج می­باشد»(Bretón, 2014, p. 67). خود پنزیاس هم در زندگی خودنوشت خود به این مطلب اشاره کرده که فعّالیت وی در زمینۀ رادیو-نجوم[iii] مؤیّدات مه‌بانگ را تقویت کرده است.  http://www.nobelprize.org/nobel_prizes/physics/ laureates/1978

/penzias-bio.html

 این امواج ریزموج در همۀ جهاتی که آنتن قرار داده می­شد وجود داشت؛ این دو دانشمند (برندگان جایزۀ نوبل در 1978) اثبات کردند که پارازیت­هایی از نوسانات به جامانده از انفجار بزرگ را مشاهده کردند که به طور یکسان در کلّ جهان پراکنده شده است. به نظر عده­ای «همین کشف عامل مرگ نظریّۀ حالت پایدار[iv] و تمام ایده­های مربوط به آن شد»(Burbidge, 2006, p. 153) .  حرارت این تابش ۲.۷۲۶ کلوین است. بنابراین «بیشینۀ این تابش در محدودۀ ریزموج با بسامد ۱۶۰GHz و طول موج ۱٫۹mm  است» (هوگان، 1380: 69). در واقع می­توان گفت که امواج CMB دورترین چیزی است که هم­اکنون ما با آن ارتباط داریم و در اولین لحظات پیدایش عالم به­وجود آمده است. از ویژگی­های امواج CMB این است که به­طور یکسان یعنی طول موج واحد (یک الی دو میلی­متر) و در همة زوایای عالم پراکنده است (اگر از برخی نوسانات جزئی صرف نظر کنیم)؛ هیچ چیزی با این هماهنگی و یکنواختی در عالم وجود ندارد. «این امواج ضمن این­که در همه جای این عالم به طور یکنواخت پراکنده است، در ‌اثر افزایش فواصل و انبساط جهان دمای آن نیز بایستی رو‌به افول باشد» (Gasperini, 2008, p. 25).

دربارۀ CMB نظرات متفاوتی نیز ارائه شده است؛ یعنی در کنار این اعتقاد که CMB را پارازیت­های مربوط به انفجار بزرگ می­داند، عدّه­ای نیز که از طرفداران نظریّه تورّمی[v] هستند بر این باورند که این امواج نوسانات مربوط به لحظۀ تورّم است؛ آنان­ معتقدند که جهان در لحظات اوّلیه به خاطر اختلاف فشار بین سوپ اولیه[vi] و خلأ خارج از آن ناگهان به خاطر خلأ موجود در کسری از ثانیه از ذرّه­ای با ابعاد یک غبار به ابعادی در حدّ خورشید تغییر یافت که این رخداد توانسته امواج سهمگینی را به دنبال خود به وجود آورد: «علاوه بر انگیزه­های مطرح در فیزیک بنیادین، ETG یک رفتار تورّمی را از این عالم تأیید می­کند که قادر است بر مدل مه­بانگ مبتنی بر GR غلبه کند. سناریوی مربوط به این تورّم که منطبق بر مشاهدات جدید CMB می­باشد واقع­نماتر هستند» (Faraoni, Salvatore Capozziello and Valerio, 2011, p. 5). حتّی برای توجیه ناهمگنی فعلی جهان و وجود کهکشان­ها و خوشه­ها، نظریۀ تورّمی سازگارتر است. کریستینا مارس نیز ضمن تأیید ضمنی نظریّۀ تورّمی معتقد است که: «یکی از نتایج مفید مدل تورّمی این است که توزیع اوّلیه با ناهمگنی­های چگالی در آن قابل پیش­بینی است که در ساختار بزرگ مقیاس خود به جهان فعلی با همین ناهماهنگی­های حرارتی CMB منجر می­شود» ((March, 2013, p. 23. کیهان‌شناسی کوانتومی حوزه‌ای است که تلاش دارد اثرات مکانیک کوانتومی بر شکل­گیری جهان و تحوّل اوّلیه­اش به‌ویژه بعد از مه‌بانگ را مطالعه کند. «کیهان­شناسان کوانتومی اخیراً با اندازه­گیری­های دقیق CMB توانستند دست به آزمایش­های مربوط به کیهان نخستین بزنند و شرایط کیهان نخستین را بازسازی کنند؛ این شرایط تقریباً حاوی انرژی­هایی است که به مقیاس­های گرانش کوانتومی نزدیک است» (Atkins, 2014: p. 1).

  1. امکان مشاهدۀ مه­بانگ

سومین دلیل بر وقوع مه­بانگ (در کنار قانون هابل در انبساط جهان و امواج CMB) مشاهدۀ خود حادثه است. همان­طور که پیش از این نیز ذکر شد حوادث کیهانی به نسبت مسافت و فاصله­شان از ما در زمان گذشته رخ می­دهند. مثلاً میانگین فاصلۀ ما از خورشید 000/000/150 کیلومتر است. نور خورشید با سرعت 300 هزار کیلومتر در ثانیه پس از 8 دقیقه به ما می­رسد. هر اتّفاقی در خورشید پس از 8 دقیقه به رؤیت ما خواهد رسید. فاصلۀ ما تا کهکشان آندرومدا 1018 24 کیلومتر است و نور این فاصله را در مدت 5/2 میلیون سال طی می­کند. منظور از این اعداد و ارقام این است که هر جرمی که به هر اندازه که از ما دور است از نظر زمانی نیز به همان نسبت قدیمی­تر است. کهکشان آندرومدا وضعیت 5/2 میلیون سال پیش خود را به ما نشان می­دهد. در این کیهان با این ابعاد بزرگ­مقیاس ممکن است اجرامی نابود شده باشند ولی ما نور قبل از نابودی‌شان را همچنان رؤیت می­کنیم. چه­بسا اجرامی هم به وجود آمده­اند ولی هنوز نور جدیدشان به ما نرسیده است. مزیّت این حالت این است که می­توانیم به وضعیّت خود یا سایر اجرامی که منجّمان دسته­بندی کرده­اند پی ببریم. یعنی وضعیّت کهکشان ما در گذشته (مثلاً 5/2) میلیون سال پیش همانند وضعیّت رؤیت شدۀ فعلی کهکشان آندرومدا بوده و وضعیّت ما در 5 میلیارد سال گذشته همانند کهکشانی است که در فاصلۀ 5 میلیارد سال نوری از ما قرار دارد.

نتیجه­ای که می­گیریم این است که ما قادر هستیم فاصلۀ 7/13 میلیارد سال نوری را نیز بنگریم. یعنی در این فاصله همان واقعۀ مه­بانگ همچنان در حال رخ دادن است. ولی مشاهدات منجّمین حاکی از این است که تصاویر دریافتی مات و کدر است،‌ چون در آن لحظاتِ نخستین دما آنچنان بالا است که در آن دما ذرّات زیراتمی در هستۀ خود مقیّد نیستند لذا فضا به­صورت پلاسما است؛ یعنی حالت چهارم از حالات مادّه.

با این توضیحات که به صورت مجمل ارائه شد؛ و پرداختن به جزئیات مفصّلِ آن از موضوع این نوشته خارج است؛ می­توان این­گونه برداشت کرد که جهان طبق شواهد و دلایل علمی امکان دارد که از امواج الکترومغناطیسی به­وجود آمده باشد؛ نه از عدم صرف. این نظریّه از دو منظر قابل نقد و بررسی می­باشد. یکی از حیث رویکرد فلسفۀ علم و دیگری از حیث رویکرد فلسفة اسلامی.

نقد مه­بانگ از منظر فلسفۀ اسلامی

در این بخش به تحلیل و نقد نظریّة مه‌بانگ پرداخته و چهار اشکال از منظر فلاسفة اسلامی به آن وارد می­کنیم. این اشکالات عبارت‌اند از:

  1. نقد اوّل

به نظر می­رسد که با نگاهی به نظریّۀ عقول در فلسفۀ اسلامی می­توان نظریّۀ مه‌بانگ را به چالش کشاند. همان‌طور که بزرگان فلاسفۀ اسلامی اشاره کردند واجب‌الوجود بسیط است و نه به حسب معنا و حقیقت و نه به حسب کم قابلیت انقسام ندارد (ابن‌سینا،1381: 272).  از جانب دیگر طبق مفاد قاعدۀ الواحد، صدور کثرت من جمیع‌الجهات امری غیرممکن است (نهایة الحکمة، فصل الواحد) و از این‌رو عقل اول از واجب به طور بی‌واسطه صادر می­شود و سایر موجودات مع­الواسطه صادر می­گردند. بنابراین طبق نظام جهان­شناسی فلسفۀ اسلامی عالم مادّه معلول عقل است. از جانب دیگر می‌دانیم هر گاه علت تامّه تحقّق یافت معلول نیز بالضروره تحقّق می­یابد (بهشتی، 1385: 227). بنابراین عقول  موجوداتی قدیم هستند و چون عالم طبیعت معلول عقل فعّالی است که خودش نیز قدیم زمانی است[vii] پس می­توان نتیجه گرفت که عالم طبیعت نیز از آنجا که همواره علت تامّه­اش محقّق بوده قدیم زمانی است.[viii] بنابراین مدّعای مه‌بانگ مبنی بر حدوث زمانی عالم در تضاد با براهین عقلی فلاسفۀ اسلامی قرار دارد و از این‌رو پذیرش آن چندان معقول نیست.

گرچه استبعادی هم ندارد که ما با جهان­های متعدّد (Multiverses) مواجه باشیم: از نگاه کیهان­شناسی منحصر به­فرد بودن این عالم اثبات نشده و از نگاه فلسفۀ اسلامی نیز فیض نامحدود و مستمر الهی می­تواند مستلزم چندجهانی باشد.[ix]

  1. نقد دوم

مطابق نظریّۀ مه‌بانگ، اشعۀ گاما سبب به­وجود آمدن ذرّات زیراتمی شده است و پس از آن اتم و سپس مولکول و بعد جسم پدید می­آید. اگر ما به عالم ماکرو توجه کنیم و سپس از این طریق به عالم میکرو سیر کنیم می­بینیم که هر پدیده­ای وضعیّت فعلیّت‌یافتۀ حالت قبل از خود را دارد و این سیر طبق نظریّة مه‌بانگ در عالم میکرو ادامه می‌یابد تا در نهایت به اشعۀ گاما برسد.

در اینجا نمی­خواهیم بگوییم که اشعۀ گاما همان مادةالمواد یا هیولای عالم است، بلکه تأکید بر این سخن است که برای ایجاد نیاز، چیزی در حد هیولا (که همان استعداد ایجاد شدن است) لازم است و گرنه خلق از عدم با مبانی فلسفۀ اسلامی ناسازگار است. در سیاق فلسفۀ اسلامی هیولا یا مادةالموادی وجود دارد که قابلیّت محض است (رازی، 1384: 23)؛ مثلاً می­گویند که تبدیل مولکول به جسم منوط به استعداد مولکول است و این استعداد را جوهری به نام هیولا حمل می­نماید. اما سؤالی که باید از طرفداران نظریۀ مه‌بانگ پرسید این است که آنها تلویحاً پذیرفته­اند که تمام اشیاء عالم، از چیزی به چیز دیگر فعلیّت می­یابد مثلاً از نظر آنها مولکول فعلیت یافتۀ اتم است اما اشعۀ گاما از چه چیزی پدید آمده است؟ حامیان این نظریّه تبیینی برای این پرسش ارائه نمی­دهند اما فلاسفۀ اسلامی می­توانند طبق نظریّۀ هیولا ادّعا کنند که هیولا جوهری قدیم است و همواره وجود داشته و اشعۀ گاما از آن پدید آمده است. بنابراین در اینجا رویکرد فلاسفۀ اسلامی از قدرت تبیین­گری بیشتری برخوردار است و قول به قدم عالم را موجّه­تر می­نماید.

  1. نقد سوم

یکی دیگر از نقاط ضعفی که در نظریّۀ حامیان مه‌بانگ دیده می­شود تشبیه خلأ کوانتومی به عدم است. آنها معتقدند که در میدان کوانتومی یکی از ذرّات زیراتمی به صورت ناگهانی به­وجود می­آید در حالی‌که قبل از آن معدوم بوده است و این حالت را در تبیین پیدایش عالم نیز به کار می­گیرند و می­گویند جهان پیش­تر معدوم بوده و ناگهان ذرّات زیراتمی پدید آمد و سبب به­وجود آمدن کیهان شد. اما مغالطه­ای که در اینجا صورت گرفته بی­توجّهی به تمایز عدم مضاف و عدم مطلق است. طبق سیاق فلسفۀ اسلامی باید گفت آنچه که دربارۀ میدان کوانتومی صدق می­کند عدم مضاف است. عدم مضاف عدمی است که به یک موجود اضافه می­شود (ابن‌رشد، 1377: 801)؛ مثل عدم کتاب بر روی میز، عدم فلان ذرّۀ زیراتمی در میدان کوانتومی. اما همان­طور که گفتیم آنها به این عدم مضاف توجّه نکرده خاصیّت عدم را در میدان کوانتومی به عدم عالم تشبیه کرده­اند و گفته­اند جهان نیز معدوم بوده و بعداً فلان ذرّه به وجود آمده است در حالی‌ که عدمی که دربارۀ منشأ عالم قصد می­کنند با عدم مطلق سازگاری دارد امّا باید توجه کرد که میدان کوانتومی عدم مطلق نیست بلکه حظّی از وجود دارد و در آن میدان موجود، ذرّات به صورت ناگهانی پدید می­آیند بنابر این خلط بین عدم مطلق و عدم مضاف سبب خطای حامیان این نظریّه شده و نمی­تواند فرضیّۀ حدوث زمانی عالم را ثابت کند.

  1. نقد چهارم

حامیان نظریّۀ مه‌بانگ می­گویند زمانی بوده که هیچ موجودی تحقّق نداشته است و ناگهان و بدون هیچ علّتی ذرّات زیراتمی پا به عرصۀ هستی گذاشتند اما از نظر فلسفۀ اسلامی چنین سخنی متناقض است زیرا آنها توجّه کافی به مفهوم زمان نکرده­اند. زمان کمّ متّصل غیرقار است. زمان مقدار حرکت است، چون متقدّم و متأخّر آن را در عقل یا در ذهن جمع کنیم ‏(خالد غفاری، 1380: 203)،  حرکت امری مبهم است و اندازۀ مشخصی ندارد و زمان است که سبب مشخص شدن حرکت می­شود و از طرفی حرکت نیز صرفاً در عالم مادّه تحقّق می­یابد زیرا عالم مادّه همواره در حال خروج از قوّه به فعل است و چنین خروجی را حرکت می­نامند. بنابراین اگر درست تحلیل کنیم پذیرش زمان مستلزم پذیرش حرکت و پذیرش حرکت مستلزم پذیرش عالم مادّی است. بنابراین سخن نظریّۀ مه‌بانگ در این مورد با تناقض مواجه می­شود زیرا تلویحاً اعتراف به وجود زمان و حرکت و مادّه می­کند و از طرفی زمانی قائل می­شود که در آن هیچ مادّه‌ای وجود نداشته است.

جمع­بندی

باتوجه به مباحث مطرح شده دیدیم که پایۀ اصلی نظریّۀ مه‌بانگ بر برهان انّی و گردآوری شواهد تجربی مبتنی بود. اما برهان انّی اعتبار چندانی ندارد زیرا در این برهان از معلول به وجود علت می­رسیم در حالی‌که یک معلول می­تواند علل متفاوتی داشته باشد یا حتّی عللی داشته باشد که همچنان برای ما مجهول است؛ و لذا نمی­توان به طور قطع گفت که فلان معلول از ناحیۀ فلان علّت پدید آمده است امّا در اشکالاتی که مطرح کردیم از طریق سیاق فلسفۀ اسلامی و برهان لم نشان دادیم که فرضیّات نظریّۀ مه‌بانگ دچار خدشه است و از آنجا که سیر بحث ما برهان لمّی بود-به این معنا که برای تبیین پیدایش عالم به گردآوری شواهد و قرائن تجربی تکیه نکردیم بلکه از طریق عقلی و سیر از علّت جهان که خداوند است به معلول آن که عالم است پی بردیم - لذا از اعتبار و اتقان بیشتری برخوردار است؛ بنابراین با توجّه به مباحث فوق می­توانیم ادّعا کنیم که نظریّۀ مه‌بانگ دارای نقاط ضعفی می­باشد و از این طریق نمی­توان حدوث زمانی عالم را ثابت کرد. کسانی که قصد دارند حدوث زمانی عالم را ثابت کنند باید نظریّه­ای ارائه دهند که علاوه برقدرت تبیین­گری با براهین لمّی نیز در تضاد قرار نگیرد.

 

 

 

  1. “A relation between distance and radial velocity among extra-galactic nebulae”
  2. 2. Cosmic Microwave Background
  3. 3. Radio-Astronomy

[iv]. همان‌طور که گفته شد نظریۀ حالت پایدار (Steady State) به­عنوان نظریّۀ رقیب مه‌بانگ از سوی هرمن بوندی، توماس گول و فرد هویل مطرح شد به این دلیل که اینان مخالف پیدایش آنی جهان بودند و برای توجیه انبساط عالم معتقد بودند که با فاصله گرفتن کهکشان­ها از یکدیگر هیدروژن جدید میان آنها آفریده می­شود.

[v]. نظریّۀ تورّمی نه به­عنوان نظریّۀ رقیب، بلکه به­عنوان جزئی از مدل استاندارد مه‌بانگ مطرح است؛ که آلن گوث برای توجیه همگن بودن جهان و نیز تابش یکنواخت امواج CMB این نظریّه را مطرح کرده که معتقد است جهان در کسری کمتر از 3-10 به اندازۀ 1050برابر افزایش یافت.

[vi]. در جهان بسیار داغ ابتدائی، ذرّات بنیادین شامل الکترون­های آزاد، پوزیترون، نوترینو و .... بود که به سوپ اوّلیۀ عالم معروف است.

[vii]. تعلّق معلول به علّت یا از جهت حدوث است یا از جهت وجوب بالغیر؛ اگر معلول جسمانی باشد حادث زمانی و در غیر این صورت قدیم بالزمان است که عقل از مصادیق آن است.

[viii]. باید اذعان کرد که از سخن ملاصدرا در رساله حدوث می­توان قدم زمانی عالم را نیز برداشت کرد؛ عمدۀ سخن وی تأکید این دو نکته است: 1. حرکت جوهری 2. دوام فیض الهی؛ حرکت امری متّصل غیرقار است که فرض توقّف در آن به معنای حذف ذاتی از ذوالذاتی است (یعنی جهان هیچ وقفه­ای تاکنون نداشته است) و دیگر اینکه فیض الهی به صورت لاینقطع بر این عالم استمرار دارد که اعطاء فیض هستی را نیز شامل می­شود.

.[ix] آیات و روایت متعدّدی نیز وجود دارد که می­تواند دلالت بر جهان­های متعدّد باشند که خارج از موضوع این مقاله است.

 

-      ابن‌رشد، تفسیر مابعدالطبیعه، انتشارت حکمت، تهران، 1377.
-      ابن‌سینا، حسین. الاشارات و التنبیهات، بوستان کتاب، قم، 1381.
-      ابن‌سینا، حسین، طبیعیات دانشنامۀ علائی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، 1383.
-      ابن‌سینا، حسین، رسائل، انتشارات بیدار، قم، 1400.
-      ابن‌سینا، حسین،  الهیات شفا، آیت الله مرعشی،قم، 1404.
-      ابن‌سینا، حسین،  الاشارات و التنبیهات، انصاریان، قم،1381.
-      بریه، امیل، تاریخ فلسفه در دورۀ یونانی، دانشگاه تهران، تهران، 1352.
-      بهشتی، احمدرضا، صنع و ابداع، دانشگاه تهران، تهران، 1385.
-      پادمانابان، تانو، پس از نخستین سه دقیقه، ققنوس، تهران، 1383.
-      خالد غفاری، محمد،  فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، انجمن آثار و مفاخر، تهران، 1380.
-      دیویس، پاول، سه دقیقۀ آخر، ترجمه حاتمی، هورمزد، تهران، 1394.
-      رازی، فخرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، انجمن حفظ آثار و مفاخر، تهران، 1384.
-      راسل، برتراند، تاریخ فلسفۀ غرب، ج. یک ، نشر پرواز، تهران، 1365.
-      سبزواری، ملاهادی،  اسرار الحکم، مطبوعات دینی، قم،  1383.
-      سجادى، جعفر،  فرهنگ معارف اسلامی،  دانشگاه تهران، تهران، 1373.
-      سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق (جلد 4)، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1380
-      خراسانی، شرف‌الدین،  نخستین فیلسوفان یونان،آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1370
-      شیرازی، محمد،  الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة، (Vol. 8)  دار احیاء التراث، بیروت، 1981.
-      صدرالمتألهین، محمد،  رساله فی الحدوث، ترجمه حسین موسویان، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، 1378.
-      صدرالمتألهین، محمد،  الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة، ج3، دار احیاء التراث، بیروت،1981.
-      صلیبا، جمیل، صانعی دره بیدی، منوچهر، فرهنگ فلسفی، حکمت، تهران، 1366.
-      طباطبائی، محمدحسین، نهایة الحکمة، ج3، موسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم،  1385.
-      غیلانی، فرید الدین،  حدوث العالم، مؤسسه مطالعات اسلامی، تهران، 1377.
-      فارابی، محمد، الاعمال الفلسفیة، دارالمناهل، بیروت، 1413.
-      فاریاب، محمد حسین،  برنجکار، رضا، سیری در مسألۀ حدوث و قدم زمانی عالم در تاریخ فلسفه، معرفت فلسفی، 104-73 ، 1390.
-      فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، هرمس، تهران، 1383.
-      کارتونن، هانو و دیگران، مبانی ستاره شناسی ، ترجمه غلامرضا شاه علی، شاهچراغ، شیراز، 1391.
-      لیندبرگ، دیوید، سرآغازهای علم در غرب، علمی و فرهنگی، تهران، 1377.
-      مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، تهران، 1378.
-      نفیسی، سعید،  ترجمة فارسی ادیسه، بنگاه، تهران، 1349.
-      وینبرگ، استیون، سه دقیقه اول، فرهنگ معاصر، تهران، 1349.
-      هالینگ، دیل، مبانی و تاریخ فلسفۀ غرب، انتشارات کیهان، تهران، (بیتا).
-      هوگان، کریگ،  تابش زمینه کیهانی، ترجمه فعال پارسا، به نشر، مشهد، 1380.
-      هومن، محمد، تاریخ فلسفه، طهوری، تهران، 1348.
-      یرهوف، والترمی، مبانی فیزیک هسته‌ای،  ترجمه محمدفرهاد، رحیمی، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد،1380.
 منابع انگلیسی
- Alain Blanchard and Monique Signore. (2003). Frontiers of Cosmology. Amsterdam: Springer.
- Atkins, M. (2014). Bounds on the Effective Theory of Gravity in Models of Particle Physics and Cosmology. New York: Springer.
- Bahcall, N. J. (1989). Neutrino Astrophysics. Cambridge: University Press.
- Berger, A. (2004). Cosmology. London: University Press.
- Bernardeau, F. (2006). Cosmology, an overview of the standard model. In J. C. Narlikar, Current Issues in Cosmolog (pp. 87-100). Cambridge: University Press.
- Bretón, N. (2014). Diameter Angular Distance in Locally Inhomogeneous Models. In C. M. González, J. M. Aguilar, & B. R. Luzmarina, Accelerated Cosmic Expansion (pp. 75-85). New York: Springer.
- Bronnikov, Kirill A; Rubin, Sergey G. (2013). BLACK HOLES, COSMOLOGY AND EXTRA DIMENSIONS. Singapore: World Scientific.
- Burbidge, G. (2006). The state of cosmology. In J.-C. PECKER, & J. NARLIKAR, CURRENT ISSUES IN COSMOLOGY (pp. 3-16). Cambridge: University Press.
- Cheng, T.-P. (2015). A College Course on Relativity and Cosmology. Oxford: University Press.
- Faraoni, Salvatore Capozziello and Valerio. (2011). Beyond Einstein Gravity. New York: Springer.
- Gasperini, M. (2008). The Universe Before the Big Bang. Berlin: Springer.
- Golshani, M. (2002). Creation in the Islamic Outlook and in Modern Cosmology. در T. Peters, GOD, Life and Cosmos: Christian and Islamic Perspective (ص. 223-230). London: Ashgate Publication.
- Gonzalez, W. J. (2007). The role of experiments in the social sciences. In T. A. Kuipers, General Philosophy of Science (pp. 275-302). Oxford: University Press.
- Goobar, Lars and Ariel Bergstro¨m. (2004). Cosmology and Particle Astrophysics. Berlin: Springer.
- Harrison, E. (2011). Cosmology: The Science of the Universe. Cambridge: University Press.
- Islam, N. J. (2001). An Introduction to Mathematical Cosmology. Edinburgh: University press.
- Kahn, C. H. (1960). Anaximander and the Origins of Greek Cosmology. New York: Columbia Univrsity Press.
- Kane, G. (1995). The Paricle Garden. Boston: Addison-Wesley.
- Kirk, G. S. Raven, J. E. (1960). The presocratic philosophers. Cambridge: University Press.
- Kragh, H. (2013). Physics and Cosmology. In J. Z. Buchwald, & R. Fox, The History of Physics (pp. 892-921). Oxford: University press.
- Larsen, K. M. (2007). cosmology 101. London: GREENWOOD PRESS.
- Levin, F. (2007). Calibrating the Cosmos. New York: Springer.
- Lloyd, G. (1968). Aristotle. Cambridge: University Press.
- March, C. M. (2013). Advanced Statistical Methods for Astrophysical Probes of Cosmology. New York: Springer.
- Masi. (2003). CMB fluctuation. Astronomy, Cosmology and Fundamental Physics, 1–12.
- Mathew, S. (2014). Essays on the Frontiers of Modern Astrophysics and cosmology. New York: Springer.
- Robert, J. T. (2004). “There are no Laws of the Social Sciences”, contemporary debates in philosophy of science. In C. Hitchcock, Contemporary Debates in Philosophy of Science (pp. 151-167). Australia: Blackwell.
- Russel, B. (1961). A History of Western Philosophy. London: George Allen & Unwin.
- Smith, I. W. (2013). Aspects of Physical Chemistry. In I. W. Smith, C. S. Cockell, & S. Leach, Astrochemistry and Astrobiology (pp. 1-34). New York: Springer.
- Vlastos, G. (1975). Plato's Universe. Seattle: Washington University Press.
Yourgrau, W. (1977). ON SOME COSMOLOGICAL THEORIES AND CONSTANTS. In W. Yourgrau, & A. D. Breck , Cosmology, History and Theology (pp. 179-210). London: PLENUM PRESS.